از -------------------------مولوی
گفـت لیلی را خلیفه کان تـو یی
کز تـو مجنـون شد پریشان و قـوی
از --- د گر خو بـا ن تو افـز و ن -- نیستی
گفت --- : خامش چون تو --- مجنون --- نیستی
گلبرگ جان درود...نوک خامه ات را کمی تیزترکن! ودلواپسی هایت را بیشتروبیشتربنویس...وبه کاشانه های ما هم سری بزن و ما را رهنمون ده...تندرست وپیشرو باشی
درانتشار برای شکوفائی دستهای فراوان با ما هم گام شوید