آه باران!
ریشه در اعماق اقیانوس دارد-شاید-این گیسو پریشان کرده
بیدوحشی باران.
یانه...دریائیست گوئی..واژگونه برفرازشهرسوگواران
هرزماتی که فرو می بارد از حد بیش..
ریشه در من می دواند پرسشی پیگیر..باتشویش:
رنگ این شب های وحشت را تواند شست آیا ازدل یاران؟
چشم ها وچشمه ها خشکند..روشنی ها محودرتاریکی دلتنگ
هم چنان که نام ها درننگ!
هرچه پیرامون ما غرق تباهی شد...آه باران!
ای امیدجان بیداران!
برپلیدیها-که ماعمریست درگرداب آن غرقیم-آیا چیره خواهی شد؟
گلبرگ جان بادرود فراوان...بسیار انتخاب خوبی بود از فریدون مانند همیشه دقت درانتخاب شما را تحسین می کنم.همیشه تندرست وجستجوگرباشید...اگرکمی دیر آمدم پوزش خواهی می کنم.
سلااااااام بابا عجب سلیقه اییییییی ای ول خیلی قشنگه .......یا حق
سلام سهیک جان من یه ماه پیش برات نظر نوشته بودم راستی من این شعرو تو دفتر شعرم نوشتم