چشمانم سیاهی می زند......
من کورشده ام ویا دنیا تاریک؟؟؟
دست می کشم
به دستانت........... چه خوش نقش تراش است
دست می کشم... به صورتت......... چه صاف است
دست می کشم به موهایت........ چه نرمند وبلند
دست می کشم وبو می کنم
ونفس عمیق............ شاید این آخرین دیدارباشد
بگذار........... دست بکشم وبو کنم
دوستت دارم................ مادرم
دوستش داری چه دور
دوستش داری چه دیر........
کاش زودتر مادر میدانست که تو هستی
که ..............
من به تنهایی یک فاخته
هر دهکده را...
پی آرامش دستان پر از عاطفه ات ...بال زدم...
کو به کو ...
بام به بام...