گاهنامه

شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین حائل / کجادانند حال ماسبکباران ساحل ها

گاهنامه

شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین حائل / کجادانند حال ماسبکباران ساحل ها

درتنهایی سرودن............................ سهیک

چشمانم سیاهی می زند......

من کورشده ام ویا دنیا تاریک؟؟؟

دست می کشم

به دستانت........... چه خوش نقش تراش است

دست می کشم... به صورتت......... چه صاف است

دست می کشم به موهایت........ چه نرمند وبلند

دست می کشم وبو می کنم

ونفس عمیق............ شاید این آخرین دیدارباشد

بگذار........... دست بکشم وبو کنم

دوستت دارم................ مادرم

 

نظرات 2 + ارسال نظر
بنفشه 15 آذر 1385 ساعت 12:39 ب.ظ http://banafsheh192.blogfa.com/

دوستش داری چه دور
دوستش داری چه دیر........
کاش زودتر مادر میدانست که تو هستی
که ..............

فرداد 22 آذر 1385 ساعت 04:37 ق.ظ http://www.ablimu.persianblog.com

من به تنهایی یک فاخته
هر دهکده را...
پی آرامش دستان پر از عاطفه ات ...بال زدم...
کو به کو ...
بام به بام...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد