رودرروی سیاهی ایستادهیکه وتنها..تمامشب!درکلامش نوربرزبان..آتشبرلبش فریاد:شمع.شعله افزون می کند گو سربه تیغش برزنند....راست همچون شمعخواهد ایستاد آیاروی درروی سیاهییک تن از اینجمع؟
سلام. شعر بسیار قشنگی بود. من عاشق فریدون مشیری ام حیف کف زود از جمع ما رفت....
خیلی خوبه. موفق باشید.اگه به من هم چند وقت یه بار سر بزنید خیلی خوبه.
سلام. شعر بسیار قشنگی بود. من عاشق فریدون مشیری ام حیف کف زود از جمع ما رفت....
خیلی خوبه. موفق باشید.
اگه به من هم چند وقت یه بار سر بزنید خیلی خوبه.