گاهنامه

شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین حائل / کجادانند حال ماسبکباران ساحل ها

گاهنامه

شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین حائل / کجادانند حال ماسبکباران ساحل ها

چه رسم بی سرانجامیست زندگی........سهیک

زندگی........ این رسم بی سرانجام.

بدنیا می آیی

یا می آورندت تا ریسمان زیستن زابگردنت بیاویزند

در دنیایی بی فکروقانون دست وپا می زنی تا بهترین روزهای زندگی راپشت سرنهی

نوزادی وکم کم کودکی و دنیاهای راستی را جامی گذاری تا به جوانی برسی

جوانی اما........ نه کودکی که بهانه بگیری ونه چندان بزرگ که به حسابت آورند

با خود نبرد می کنی بادیگران پیکارتا ثابت کنی کم کم بزرگ شده ای !

کودکی وجوانی ومیانسالی کم کم تورا به سالهای تلنبارشده رویهم می رسانند که نام دیگرش پیریست......

اکنون نوبت آنست که درگوشه ای بنشینی و برای زندگی را ورق بزنی........ تا برگ آخر.. گرنفسی باشد.....

چه رسم بی سرانجامی است............ زندگی

با آن ابتدای بی خبری و این انتهای فراموشی اخبار......... بازهم بی خبری