می سوزیم وباورنمی کنیم..
شعله های سرکش ازخانه های آبادی زبانه می کشد
همه مات ومبهوت وبی هدف این سو وآن می دوند
صدای شیون وگریه ازهرسو به گوش می رسد
آب گرچه درچند قدمی است اما
کسی به سوی آن نمی رود
بر آبادی ومردم آن چه رفته است ؟
که این چنین سردرگریبان شده اند
برخانه چه می رود که دراتش می سوزد؟
ازپشت کلید ها ونمایه ها نمی توان به عمق فاجعه نقبی زد
خانه می سوزد ومادرحسرت وانده وآه
می سوزیم وباور نمی کنیم