آه باران!
ریشه در اعماق اقیانوس دارد-شاید-این گیسو پریشان کرده
بیدوحشی باران.
یانه...دریائیست گوئی..واژگونه برفرازشهرسوگواران
هرزماتی که فرو می بارد از حد بیش..
ریشه در من می دواند پرسشی پیگیر..باتشویش:
رنگ این شب های وحشت را تواند شست آیا ازدل یاران؟
چشم ها وچشمه ها خشکند..روشنی ها محودرتاریکی دلتنگ
هم چنان که نام ها درننگ!
هرچه پیرامون ما غرق تباهی شد...آه باران!
ای امیدجان بیداران!
برپلیدیها-که ماعمریست درگرداب آن غرقیم-آیا چیره خواهی شد؟