گاهنامه

شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین حائل / کجادانند حال ماسبکباران ساحل ها

گاهنامه

شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین حائل / کجادانند حال ماسبکباران ساحل ها

شب هراسان وپردلهره........... سهیک

شب هراسان گشته 

سربردیوار می کوبد 

خون درجویها روان 

خروس همسایه میل خواندن ندارد 

صدایی ـ ناله ای ازدوردست ها می آید 

سکوت شب هولناک 

برپشت بام ها می شکند  

ودلشوره ها افزون 

انگار کسی بردرب می کوبد 

باید آماده باشم 

داروغه خنجر بدست 

نفس کش می طلبد 

ومن که از شلاق می ترسم 

در پستوی خانه می لرزم 

ازدور صدای ناله می آید 

کسی گویا به زمین وزمان ناسرا می گوید 

آمبولانس پشت چراغ قرمز بی تشویش است 

رگه هایی از خون برسنگفرش خیابان 

.....چراغ سبز می شود 

وسردخانه از جسد تلنبار 

آن کاه ریز کوچک 

اکنون مشهور شده است 

درخونگاه کهریزک 

شب درهراس از دم دم های سحر 

وسپیدی پگاه 

ومن درآرزوی شهرساکت وبی داروغه مست