ازمن به تو و ازتوبه من
فاصله ای
نیست! باورکن..ای رفیق! هم رزم هم آوا
هم درد..
وقت است تا گلوی شب قیرین بی رمق را
بفشاریم باهم توانی خود!
کین شب تموز
دل چرکین!
دیریست در حاا مردن است.
در بستر احتظار تاریخ!
از منجنیق!
ازچوبه های دار از سنگباران های عاشقان !
سیمای این شب مرگ افزا
بشارت فردا را
میدهند!
گلبرگ جان...دستهای هم صدای ما تبر ند بکوبیم بر قامت نزار شب.
امروز سخنی نیست جز بشارت فردا.چو فردا آید سخن همه از دیروز است
خشایار جان از امروز بگو که فردا را هم امروز می سازد
((پسر بد))
عشق نمک پاشیدن به زخمهای کهنه نیست٬ التیام بخشیدن به آنهاست.
امیدوارم امروزتان زیبا و فردایی روشن داشته باشید
در پناه معبد عشق