گاهنامه

شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین حائل / کجادانند حال ماسبکباران ساحل ها

گاهنامه

شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین حائل / کجادانند حال ماسبکباران ساحل ها

همه جا بدنبال تو...........................................گلبرگ

ازکوه پرسیدم نشان تورا..گفت:آن ردپای خون که برسنگ ماسیده است..
ازدریانشانت را جستم گفت:آن موج سر بسنگ کوبیده است...
درجنگل صدایت کردم....طنین صدایم خواب گنخشکهاراپریشان کرد..
راه افتادم...بی هدف..بی صدا...
درخود گم شدم.
باخودگفتم:...............بی شک تو دررویاهای آرزوهای من
گم شده ای...
با تو هزاران نام...
باتوهزازان یادمان خوش...
عصای پیریم را در دست می گیرم
وهم چنان..بدنبال تو می گردم
هرکجا که با شی.......من با توام......تو درمن جاری....
در <آن> های آخرین بودن
آخرین جمله برزبانم اینست.....دوستت می دارم
بیش از پیش...ای پیوندبودن و ماندن من.....

نظرات 3 + ارسال نظر
گلی 28 اردیبهشت 1384 ساعت 10:45 ق.ظ

در گذر گاه زمان خیمه شب بازی دهر
باهمه تلخی و شیرینی خود میگذرد
عشق ها میمیرند رنگها رنگ دگر میگیرند
و فقط خاطره هاست
که چه شیرین وچه تلخ دست نخورده بجا میمانند

موفق باشی

کیمیانت 2 خرداد 1384 ساعت 08:23 ب.ظ http://kimiyanet.blogsky.com

دوست گرامی : با تشکر از وبلاگ خوبت .
اگر به کارت اینترنت احتیاج داشتی یک سری هم به ما بزن !

لذت اتصال پرسرعت56K، ارزان، بدون اشغال ، بدون فیلتر و با پشتیبانی 24 ساعته را احساس کنید.

[ بدون نام ] 1 مرداد 1384 ساعت 09:54 ب.ظ

salam
khobi
vebet khili khob bod

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد