گاهنامه

شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین حائل / کجادانند حال ماسبکباران ساحل ها

گاهنامه

شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین حائل / کجادانند حال ماسبکباران ساحل ها

زندگی من....................................................بوبن

درزندگی من....

چیزی جززندگی وجودندارد

زندگی من آمیزه ایست از

تنهائی

دانائی
ودیوانگی.
تنهایی...همه جای خانه دلم را پرکرده است
تنهائی در دل من...
آسوده ترازهرجای دیگراست.
تنهایی....
بیماری است ولی بگذاریم این بیماری آزادانه و به دلخواه دردل ماگردش کند.
وبلاگ انتخابی گلبرگ.www.pary.blogsky.com
پری دخت و پائیز....

نظرات 13 + ارسال نظر
رضا 22 مهر 1384 ساعت 01:14 ق.ظ http://mohajereshiraz.blogsky.com

سلام دست به قلم زیبایی دارید موفق باشید
اگه با تبادل لینک موافقید لطفا تو وبلاگم کامنت بزارید
یا خق

سفرکرده 22 مهر 1384 ساعت 01:41 ق.ظ http://www.safarkarde.blogsky.com

تنهایی هر چی هست زیباست اگه بارونی هم باشه که زیباتر
یاد من باشد تنها هستم
ماه بالای سر تنهایی است ...
دلت دریا
یا علی

هانا 22 مهر 1384 ساعت 12:34 ب.ظ http://www.sokooot.blogsky.com

سلام گلبرگکم...خوبی مهربونم....زندگیت قشنگه کاش قبل ازبه دنیا اومدن زندگی رو. یاد میگرفتیم.
موفق باشی

کریم 22 مهر 1384 ساعت 08:51 ب.ظ http://kybest.blogsky.com

زندگی یک زندان.........بای

'گلبرگ نازنین با درودی گرم.................................***
بسیار خرسندم که دگربار با آئینه و شمع وباد آشتی کردی
می دانی در این فصل بی برگی ها
بایدسرهرکوچه...شمعی برافروزیم
شمع.....کوچک است و نشان خردی دارد
ولی شمع است و در کورسوی آن شاید عابری راه زا بیابد
پس یادت باشد......شمع اگرچه کوچک است ولیکن
سیاهی سوز است.......سیاهی سوز
یک شمع نه.......باید هزاران شمع برافروزیم
در کوچه پس کوچه های این سیاه ترین شب تاریخ...
.........................................
شعرانتخابی ات زیباست...توانائی و دیوانگی و تنهایی!
تندرست و شادکام باشی نازنین.

آخر خط جداییه
سکوت بی صدائیه
تو لحظه ها شکستنو
وداع آشنائیه
آخر خط نبودنه
شعر سفر سرودنه
راه دراز جاده رو
رو به عدم گشودنه
اینجا غروب،اونجا خزون
دل اینجا خون دل اونجا خون
اینجا یه سایه تو غبار
خاکستریه آسمون
اینجا یه خورشید نیمه جون
اونجا یه شهر بی نشون
تو این اتاق بی هوا
جائی نداره همزبون
آینۀ دل شکسته ای
اینجا نشسته روبرو
تو سینه فریاد می زنه
اینجا غروبه آرزو
اینجا رو طاقچه عکس تو
موندهتو قاب انتظار
اونجا برات اشکای من
می مونه تنها یادگار

واسه من نهایته این روزا زندگیم شده دست و پا زدن تو ناتمامیها وای به من...

ناناز 24 مهر 1384 ساعت 12:32 ق.ظ http://onlynanaz.co.sr

سلام
زیبا می نویسی خسته نباشید.

رضا 24 مهر 1384 ساعت 04:25 ب.ظ http://mohajereshiraz.blogsky.com

سلام من لینک شما را گذاشتم

گیسو 24 مهر 1384 ساعت 09:44 ب.ظ http://raghseghalam.persianblog.com

زندگی ریشه ی تنهایی ماست /- دوست گرامی زیبا نوشتی موفق باشی به من هم سر بزنی خوشحال می شم / یا حق

سلام خدمت گلبرگ جان خوبی ؟ انشالله که خوب باشی و شاداب توی همین زندگی خالی چیزای دیگه هم هست و تنهایی یکی از اونهاست که هر کسی بهش نیاز داره .. خسته نباشی . به روز کردم .. یه سری هم به من بزن منتظرم .
آرزومند آرزوهایت نوید || پسر جنوب و پشت کنکوری ||

سمانه 26 مهر 1384 ساعت 10:40 ق.ظ http://shamimeeshgh.blogsky.com

سلام. وبتون عالی بود.
درسته توی این روزگار غریب برای حفظ ارامش همون بهتر که تنها بمونی. در واقع شعر شما یه جورایی شعار زندگی منه.
موفق باشید. به من هم سر بزنید اگه خواستید بهم خبر بدید خوشحال میشم با هم تبادل لینک داشته باشیم.
یا حق

[ بدون نام ] 28 مهر 1384 ساعت 09:55 ق.ظ http://xxhamsedaxx.blogsky.com

سلام عزیز ممنون از اینکه به وباگم سری زدی . و ای کاش که آدما اصلاْ به هم دوروغ نمی گفتند ای کاش ُ ای کاش ُ


شهاب

نیوشای سخن 29 مهر 1384 ساعت 11:42 ب.ظ http://niushasokhan.blogsky.com

گلبرگ عزیز
همه‌ی ما تنها پا به این گیتی میزاریم
و تنها هم سفر رو به مقصد می رسونیم
طی این سفر شاید همسفرانی در راه باشن اما
اصل همان تنهائی است

به گفته‌ی خود شما با کمی تغییر
« بگذاریم آزادانه و به دلخواه در دل ما گردش کند»

سپاس از حضور نازنینتون

در پناه معبد عشق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد