گاهنامه

شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین حائل / کجادانند حال ماسبکباران ساحل ها

گاهنامه

شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین حائل / کجادانند حال ماسبکباران ساحل ها

دل نوشت های بی پرده من ........... سهیک

پائیز موسم اوج دلتنگی ها......................... سهیک

.........................

پائیز می رسد کم کم ازراه ورنگ برگهای درختان به نقطه اوج زیبایی خود می رسند وبرزمین می ریزند

این شاید یک بدرود گفتن ساده باشد اما بیشک درخود شگفتی های بسیار دارد

پائیز موسم خستگی درکردن طبیعت زیباست ..وبدرود گفتن موقت... تا چند ماه دگروبرگ وبارتازه ای دگر...

لختی طبیغت بی شک برجنب وجوش بشرنیز تاثیر می گذارد بگونه ای که ما دراین فصل احساس می کنیم

کمی تحرکمان کم ترشده است واین به باور من طبیعی است... مگرنه اینکه مانیز جزیی ازاین طبیعت هستیم؟

 

چند دل نوشته پائیزی.........

 

تیک تاک ساعت

تپش قلب من

آهنگ صدای تو

وستاره ای که فروافتاد

چرا ازشمارش ستاره ها خسته نمی شوم؟

بازهم بگو ازدل واپسی هایت............ گوش می کنم.

 

دراین شهربی تپش و سرشارازسکون

مست ها وغزلخوانها

ازترس گزمه ها

به کنج های دنج می گریزند

تا دریرسایه ماه نجوا کنند...

این سیل دلریخته گان

دردل مانده هایشان

بغض هایشان رافریاد خواهند کرد

درمیدانهای شهر

وکوی وبرزن سرشار ازعشق ودوستی خواهد شد

وماتم وسیاهی وگریه ازاین دیاررخت برخواهد بست

من شاید نبینم ولی شما خواهید دید ای جوانه های تازه برشاخسار...

 

اکنون آرامم

ونفسی تازه می کشم

وخوب می دانم

جنازه ام بدست لاشخورها نخواهد افتاد

چقدر نگرام بودم............

ازمردن......مردن درسرزمینی که درآن مزد گورکن ازبهای جان آدمی بیشتراست*

جسدم رابرداشتم وازدست مرده پرستان گریخنم

اکنون می دانم کالبد بی جانم سوخته خواهد شد

اکنون می دانم مراسم مرده پرستان درمورد من اجرا نخواهد شد

چه خرسندم.......گرجه بدنیا آمدنم دست خودم نبود ولی بی تردید مرگم وحتی زمان دقیقش دردست خودم است

.بهترازاین نمی شود.............. مردن درسرزمین مرده پرستان سخت است

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد