ازجنگ بیزارم
ازخشونت دلگیر
هرگلوله ای کویا قلب مرا می شکافد
دراین دنیای سرشار از خون ومرگ
کوله بارزندگی رابه سختی بردوش می کشم
این دنیای بی حساب وکتاب
دیگر جای نفس کشیدن من نیست
خفقان گرفته ام