-
تقدیم به جنبش سبزجوانان ایران زمین
29 مرداد 1388 13:04
جوانه سبز آزادی.. کوچه سبزاست ـ خیابان سبزاست جنگل ومزرعه ودشت وبیابان سبزاست تیره گی گرچه هراسیدازاین رنگ سترگ خانه ومدرسه ومسلخ وزندان سبزاست گرچه سلطان تباهی نکند فهم چه باک خرقه ودستک وسجاده وپیچان سبزاست جام زهراست چنین تلخ بکام جلاد تن مثله شده وخون جوانان سبزاست گوسیاهی بروازخاک به زر آلوده صحنه سبزاست همه پهنه...
-
آقای خامنه ای فرمان کودتا نیاز به آمار وارقام غیرواقعی ندارد
24 خرداد 1388 17:52
آقای خامنه ای فرمان کودتا تا که نیاز به آمار وارقام تقلبی ندارد.... بامشاد تابناک درحالیکه همه علائم وشواهد حاکی از جمله نظرسنجی ها و مصاحبه ها حاکی از آن بود که اکثریت مردم ایران تصمیم گرفته اند با آشتی نمودن نسبی با صندوق رای از تراژدی دوباره به ریاست جمهوری احمدی نژاد جلوگیری نمایند آقای خامنه ای دریک نمایش از پیش...
-
من هیمه ام............سهیک
15 خرداد 1388 00:03
من هیمه ام مرا درآتش افکن بسوزان من هیمه ام دستان توسرد مرا درمیان شعله افکن بسوزم دود شوم ودستهای توگرم من هیمه ام
-
روزهای کسل ـ شب های بیخواب ... سهیک
10 خرداد 1388 19:24
روز های کسل وشب های بی خواب روزهای کسل ازپس هم می آیند وبا بی علاقگی دست خود رابرگردن شب می آویزند برگی دگر ورق می خورد ـ روزی دگرباز میرسد ازراه چه شبهایی که به شوق خواب ابد به خواب نرفتم و چه روزهایی که با دلخستگی زخواب برنخواستم این چه رسمی است ؟ چرا آرزوها کم تربه خوابمان می آیند این روزهای کشدار وشب های بیدار چه...
-
زندگی......سهیک
26 اردیبهشت 1388 11:13
زندگی... طلوع آفتاب پنهان شدن خودشید ورق خوردن برگ شب وروزی دیگر زندگی است چه خوش وناخوش چه شادی افزا وچه ناخرسند چه باورکنیم و چه نه نامش زندگی است به شتاب درگذراست قدرش راندانیم افسوس می خوریم
-
خسته دربهاران............سهیک
19 فروردین 1388 20:35
خسته ام......... خسته. سهیک خسته ام خسته ودلزده از خود خسته ازاین روزهای ناخوش وبیخود خسته از موشهای کوردیوار خسته از شلاق گزمه های بیمار خسته از بانگ درآور سحر برمناره ها من تنها خسته نیستم _ توهم _ اوهم _ همه خسته شدیم _ همه از هم دیگر نه رخصت دیدار ی هست و نه فرصت گفتگوازلحظه های خوش بجا مانده درفکروپندار دیگر...
-
جشمهایش........سهیک
5 دی 1387 13:55
چشمهایش....... درچشم هایش می توان حواند نورهستی را ـ عشق را ـ امید را چشمهایش یاد گار سالها نگرانی است مهرمادری ـ عطوفت این چشم ها خم حانه عشق اند جامی سرشاراز دلدادگی مادر تنها یک نام نیست یک دنیای رنگارنگ است یک تحربه گرانبها مادررا قدر برانیم ـ اوزا نوازش کنیم گرد ایام را از رخش بشوئیم مادر ـ یک نام وصد نشان
-
این است زن........داریوش لعل ریاحی
9 آذر 1387 22:16
این است زن....... به اجبار کی تن دهد آفتاب به فرمان دل برکن از سرحجاب بلوری درخشنده ای روشنی چرا درکندصدف زیرآب رهاکن زبند جهان چهره را که ازبند بیرون شود ماهتاب کمربازکن تن بچرخان بلرز سمند دلت خواهد این پیج وتاب چه پندارد آن خس خداوند را که زن رافرودارد از بازتاب توراجان سرشتند باجام عشق زکفران نعمت نسازش خراب...
-
کودکان کارشرمی برچهره شهر.............سهیک
3 مهر 1387 18:41
الهه ناز را می نوازد با تمام شورش اما نه برای دلش بخاطرگرسنگی اش جای او درمدرسه وکلاس است دستهای ظریفش تاب ساعتها نواختن راندارد اوتمامی دردش را فریاد می زند اینها فززندان همه ماهستند دست برسرشان بکشیم وآنها را بادرس ومشق ومدرسه آشتی دهیم آی............. ای الهه ناز............ بادل من بساز......کاین غم...
-
دخترگل فروش............سهیک
25 شهریور 1387 19:11
گل می فروشد رنگ .. بو ... لطافت تا لقمه نانی را به سفره خالی خانه برد اما دلش درکجاست؟ سرانجامش چیست؟ کدام آینده ای را درذهنیت ذلالش ترسیم کرده است؟ د رنگاهش شوق بودن جاری نیست گل می فروشد این دختر دلتنگ وشاید همه هستی اش را
-
بی تو تا کجا رفتم................. سهیک
2 مرداد 1387 20:39
کاش درکنارم بودی.. بی تو خسته ام زنجیربرروزهای تکرار درخیال تا بلندای یک کوه ره می پیمایم تا چشم انداز تنهایی ام را بیشترببینم بی تو زندگی مجهول است سرشارازسئوال ودستان مهرتو گشایشگر رمز وراز که دوراست از من ودوراست از نوازش بی تو خسته ام...... راه مقصددور کاش درکنارم بودی تا دیگرخواب شکوفه گیلاس نمی دیدم کاش............
-
چه رسم بی سرانجامیست زندگی........سهیک
28 تیر 1387 00:04
زندگی........ این رسم بی سرانجام. بدنیا می آیی یا می آورندت تا ریسمان زیستن زابگردنت بیاویزند در دنیایی بی فکروقانون دست وپا می زنی تا بهترین روزهای زندگی راپشت سرنهی نوزادی وکم کم کودکی و دنیاهای راستی را جامی گذاری تا به جوانی برسی جوانی اما........ نه کودکی که بهانه بگیری ونه چندان بزرگ که به حسابت آورند با خود...
-
دلم تنگ است.......... سهیک
10 تیر 1387 19:07
دل تنگم ...... دل تنگ......... از راه های دور ازدیدن شب.... ازسیاهی چشمانم را هاله ای از تیرگی درخود گرفته می بینم اما ....... تار کم کم باید عادت کنم به این رسم روزگار..
-
برای آزادی همه اسیران عقیدتی بکوشیم... سهیک
8 خرداد 1387 01:02
روناک صفارزاده تلاشگرحقوق زنان درکردستان ماههاست دربند است برای آزادی این کوششگرحقوق مدنی بکوشیم. هانا عبدی دیگرتلاشگرحقوق زنان درکردستان نیز چند ماهی است دراسارت مخالفان دموکراسی وحقوق بشر بسرمیبرد برای آزادی این دو فعال مدنی باتمامی توان بکوشیم.
-
برای قدردانی از یک استاد....... سهیک
3 اردیبهشت 1387 00:27
سرکار خانم دکتر آلینوش طریان متولد ۱۲۹۹ تهران فارغ التحصیل دانشگاه سوربن فرانسه واولین خانم فیزیکدان ایران با سابقه سی سال تدریس هم اکنون درگوشه تنهایی آسایشگاه سالمندان درتهران روزگار می گذراند........ به پاس قدردانی از این استاد به دیدارش برویم و بردستهای مهربانش بوسه زنیم..
-
بهاران خجسته باد........سهیک
5 فروردین 1387 21:02
بهاران خجسته باد....
-
بهاران خجسته باد............... سهیک
24 اسفند 1386 18:04
بوی بهار می آید بهار دست دردست نوروزکم کم ازراه می رسند و با خود سبد سبد گل های رنگارنگ هدیه می آوردند...... توامان بهارونوروز آگهی از سال نوینی را می دهند وسال کهنه کم کم با همه خوبی ها وناشکیبی هایش به بایگانی تاریخ می پیوندد.......... نوروز تنها وبزرگترین جشن ملی ایرانیان ازدرازنای تاریخ تمدن وفرهنگ بشریت است وما...
-
مرا چون یک باد بادک........... سهیک
14 اسفند 1386 00:23
مرا چون یک باد بادک///// به یک نقطه دورببر ودرهوا رهایم کن بگذار ازتو دور شوم/// دور ـ دورـ دور وقتی دیگراز جلوی چشمانت محو شدم نخ مرا پاره من........ بگذار بروم ودر نقطه ای بسیار دور بربام خانه ای ویا درکنار رودخانه ای و یا......... درمیانه دریایی سقوط کنم مرا چون یک باد بادک نگاه کن........... مرا چون یک باربادک
-
هیچ کس باهیچ کس......... سهیک
10 بهمن 1386 15:22
هیچ کس با هیچ کس ............................. سهیک زنده بودن دراینجا تکراریست ازنفس کشیدن های لاجرم همه باهم غریبه اند خون برسنگفرش خیابان ماسیده موشی چاق در روز روشن درجوی بدنبال احتکاراست مردی ساعتهاست راه رفتن در عرض یک خیابان را تکرار می مند جوانی دربالای دار آخرین تکان هایش رامی خورد کودکی برای فروش آدامس التماس...
-
آنروز خواهم گریست............ سهیک
18 دی 1386 20:37
روزی که تو راترک کنم آخرین روز خواهد بود روزی که خواهم پژمرد روزیکه............ خواهم گریست بیا باهم دنیا راترک کنیم تا واژه جدایی آزارمان ندهد دوستت دارم
-
خاکستری باش..... سهیک
18 آذر 1386 01:44
دنیای زیبای رنگها.................. سپنتا سفید رنگ آرامش است آبی..... رنگ دریا سبز جلوه زیبای گلزار را بیادم میاورد وقرمز...... رنگ شقایق را سیاه اما ... بیزارم ازاین رنگ همچنان که از قیرگونگی شب سیاه رنگ تباهی است رنگ مرگ ونیستی رنگ تکریم به مرده ها! ولی هرچه هست خود به تنهایی یک رنگ است سفید آرام راباسیاه بی قرار...
-
دل نوشت های بی پرده من ........... سهیک
4 آبان 1386 12:33
پائیز موسم اوج دلتنگی ها......................... سهیک ......................... پائیز می رسد کم کم ازراه ورنگ برگهای درختان به نقطه اوج زیبایی خود می رسند وبرزمین می ریزند این شاید یک بدرود گفتن ساده باشد اما بیشک درخود شگفتی های بسیار دارد پائیز موسم خستگی درکردن طبیعت زیباست ..وبدرود گفتن موقت... تا چند ماه دگروبرگ...
-
[ بدون عنوان ]
20 اردیبهشت 1386 17:00
-
باخیال آسوده باید زیست......... سهیک
12 فروردین 1386 23:33
باخیالی آسوده...... امروز ازآن روزهای خوب بود چون نامه ای بدستم رسید که کلی ازنگرانیهایم را ازبین برد آقای........... این شماره بیمه مرگ شماست بعدازمردن فورا بااین شماره که دربیست وچهارساعت قابل دسترسی است تماس بگیرید تا ترتیب مراسم آخرین دیدار شما فراهم گردد......! آگاهی رسانی ا ز شما............. خدمت ازما درضمن لطف...
-
دلکم................ سهیک
12 فروردین 1386 22:58
دلکم..... دلکم ای دل آزرده من لرزه ها یت چه شدند آن تپیدن هایت؟ چه کسی برد تورا؟ به کجا بسته شدی که چنین ساکت وبی تشویشی نکند فکررهایی کردی ؟ دل من....... ای دل بازیگوش! هرکجا خیمه زنی..... باز برمی گردی
-
درپیکارمدام علیه خشونت زنان ودختران درجوامع بیمار...........سهیک
27 اسفند 1385 21:28
اگربرجای من غیری گزیند دوست............ حاکم اوست حرامم باد اگرمن جان بجای دوست بگزینم .... و دوست ودوستی ........سهیک آ ن را که برغیر نهفتیم و نگفتیم بادوست بگوئیم که او محرم رازاست شاعرخوش گفتار ما دراین بیت ازرازهای نهفته بر غیر سخن می راند وبه جای این واژه نسبت هرکسی را می توان قرارداد ازجمله پدر- مادر- همسر...
-
نگاهی به دورخداد جالب درباره میهن....................سهیک
2 اسفند 1385 19:28
یکم...............دوزندانی>>>> احمدباطبی وشهرام جزایری عرب احمدباطبی که بخاطربرسردست گرفتن پیراهنی خونین هفت سالست درزندان بسرمیبرد دراثرفشارروحی- روانی مسئولین زدان دچارسکته خفیف مغزی گردید و مامورین زندان تن نیم جان اورابا پای زنجیربسته! باشش مامورمسلح به بیمارستان تجریش بردند!! و شهرام جزایری عرب که...
-
درموسم دل تنگی.............. سهیک
28 دی 1385 19:54
دو دل نوشته کوتاه............. ژانویه ۲۰۰۷ به تو فکر می کنم.........و به رویا های دست نا یافتنی وبه آسمانی که به اندازه ستاره گانش دوستت دارم بیا یکدیگررافراموش کنیم اینگونه بهتراست! ............................................. تو یک گلزار سرشاراز گلی رنگارنک---- شکلاشکل برای یسیاردوست داشتن تو باید تنها نگاهت کرد-...
-
داستان ناخوانده من................... سهیک
8 دی 1385 02:34
داستان من......... دور ودراز است اگر بخوانی ام درنیمه راه رهایم می کنی داستان من بی رمز وراز است ازمقدمه.......... آخرش پیداست! پس خواندنی نیست چندان داستان من........ درزندگی بوی مرگ می دهد کتاب را درقفسه روبرویت بگذار ولی نخوان....... چون خسته کننده است این داستان من خواب آوراست وکسالت بار وتو........... خسته تراز...
-
درتنهایی سرودن............................ سهیک
13 آذر 1385 23:55
چشمانم سیاهی می زند...... من کورشده ام ویا دنیا تاریک؟؟؟ دست می کشم به دستانت........... چه خوش نقش تراش است دست می کشم... به صورتت......... چه صاف است دست می کشم به موهایت........ چه نرمند وبلند دست می کشم وبو می کنم ونفس عمیق............ شاید این آخرین دیدارباشد بگذار........... دست بکشم وبو کنم دوستت...