-
چه نشستی ای دل ؟ ( 22) ..... سهیک دسامبر 2011
5 دی 1390 23:29
چه نشستی ای دل ............؟ چه نشستی ای دل _ بهاروتابستان وپائیز آمدند ورفتند وتو هنوز درشگفت روئیدن جوانه ها وشکوفه ها درمانده ای گل ومی وسازومعشوق رافراموش کن واژه های خوش به خون نشسته اند
-
دست های لطیف ونازک تو شرم من بعنوان یک انسان است _ سهیک
6 آذر 1390 01:02
همیشه دلیلی هست برای شرم گین شدن ما دست های ظریف کودکان کار سرگردان درکوی وخیابان درمیان ماشین ها تلاش برای زنده ماندن هروقت چهره کودک کاری را می بینم از انسان بودن خود شرم می کنم جای این کودکان مدرسه ومداد ودرس است نه پرسه زدن کم بها درجامعه به راستی که فقر وبیعدالتی جنایت است بزرگ وقتی انسان ها باسختی روز مرگی...
-
چه نشستی ای دل ؟ ( 22) ..... سهیک سپتامبر 2011
2 آبان 1390 23:09
چه نشستی ای دل ؟ چه نشستی ای دل وقت بی پروایی است موسم بال گشودن رفتن سوی امید گشودن پروبال خلوت دل تنهاست نه صدای تاری نه خروسی که بخواند ناگاه وقت تنگ است دل کوچک من چه نشستی؟ برخیز بانگ آمد که رسید خط پایان وزمان رفتن پرکشیدن تا اوج رفتن و تازه شدن قلب کوچک من ...... شاید تو در اندام شخص دیگری متولد شدی..............
-
شاید روزی بازگردم........ شاید........... سهیک
1 مهر 1390 23:46
شاید روزی سخت است دل کندن بریدن دلبستگی ها یادواره ها کوچه ها درخت ها وهر آنچ نشسته است برژرفنای روزهای فرارفته کاش می شدفراموش کرد درخت چنار زیزبازارچه را نمی دانم شاید روزی بازگشتم وبه کبوتران آب ودانه دادم شاید روزی بازگشتم شاید هم نه.......... چه کسی میداند؟ فرداکجاست؟ ومن نیز
-
یادم هست......... سهیک
4 شهریور 1390 14:14
تنگ غروب بود..... هواه کم کم تاریک می شد.... درپای پی سی نشسته بودم وبا اشتیاق به دنبال جستجو درجهان بودم..... جایی جنگ وخونریزی بود.... جای دگر فقر وگرسنگی..ودرکنا ر اینها هواپیمای زرین حاکم بروئنی که درجای پارک شده بود.. درجایی دیگر صدها چشم بیرون زده به تابلو ی بالا وپائین رفتن قیمت نفت وطلا میخکوب شده بود.........
-
خسته ام...... دلگیرم......فریاد می زنم...... بامشادتابناک
5 مرداد 1390 00:02
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA خسته ام................ بامشاد تابناک دلگیرم فریاد می زنم خسته ام خسته از سایه ای که دنبالم می کند..... از خودم از تکرار دیدن ستاره ها درشب ازپرسه زدن درکوچه های باریک روز دلگیرم دلگیر دلگیر تا مرزخفگی دلگیر از شهر غبار آلود ازصدای ممتد بوق ازاین همه ماشین که باشتاب از هم...
-
ازعشق سخن نگو وقتی عاشق نیستی ......... سهیک
9 تیر 1390 01:12
ازعشق سخن نگو عاشق نیستی گرعاشق بودی ازدیدن یک گل سرمست می شدی نمی دانی که عشق چیست گر می دانستی شورهمیشگی لبخند وخاطره را با یک سرک کشیدن به شهرهوس تاخت نمی زدی عاشق نیستی عاشقی ماندگاری است رویاهای خاطرات خوش مزه مزه کردن لحظه های ثبت شده درروان که تا ژرفنای هستی ریشه کرده اند نه عاشقی ونه می دانی عشق چیست وگرنه به...
-
خون از شیار شب جاری است........... سهیک
23 خرداد 1390 22:28
خون از شیار شب.... دلخواسته هایم را میان دفتر یادگاری جا می گذارم شب ها...... روزها ........... ساکت تکراری شده اند دیدن خشم وخون وجنون حالم رابهم زده است مرگ وجنگ وکشتار دیگر همچون هوا درهمه جا جاری است شب ها کشدار روزها بی بهار ازشیار شب سیل خون جاری است این سیل بنیان کن مرا باخود می برد فریاد می زنم......... آی...
-
کاش باران بودمی........... سهیک
18 اردیبهشت 1390 23:05
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 کاش باران بودم.............. سهیک می 2011 کاش باران بودمی می دویدم ... می شکستم روی هر گلبرگ گل کاش باران بودمی می دویدم بی بهانه دردل هردشت وکوه می نشستم عاشقانه برشیار خشک هرخاک کاش باران بودمی نرم و بی بار وسبک رنگی از رنگین کمان کاش باران...
-
اکنون روزهای سال را می شمارم....... سهیک
14 فروردین 1390 23:55
کودکی شوق بازیگوشی دویدن درکوچه های تنگ وهمسایه نامهربانی که با قدرت چاقویش رابه گلوی توپ بازی ما می گذاشت ـ می برید و به سوی ما پرتاب می کرد.............. زندگی ادامه یافت بزرگ شدیم عشق کشیدن پنهانی یک نخ سیگار پیمودن فاصله دروازه دولاب تا میدان ژاله با حال وهوای کم کم بزرگ شدن نوشیدن آبجو با ماهی قزل آلا راه رفتن...
-
دیشب خواب تورا دیدم.........
17 اسفند 1389 21:49
دیشب خواب تورا دیدم از من دور می شدی ودست تکان می دادی بغض گلویم را می فشرد تونباشی چه کسی دست برسم کشد؟ چه کسی تنهایی هایم را تلنگر می زند دیشب خواب تورا دیدم ازمن دور می شدی ومن از خود دورتر
-
ترامه جشمهایت باصدای گرم مهرنوش
12 بهمن 1389 16:02
ترانه ای از کامران رسول زاده با صدای گرم ولطیف مهرنوش توکه چشمات خیلی قشنگه ............. رنگ چشمات خیلی عجیبه می دونستی
-
رود........................تدهیوز
18 دی 1389 22:01
رود.......... فرود آمده از آسمان دراز کشیده بردامن مادر ................................. شکسته جهان اما آب همچنان درراه خواهد بود نشات گرفته از آسمان بادهان شکسته اش حرف می زند هرچند گنگ ولال
-
آسمان دل من ابری شد..... به یاد مادرم........ سهیک
16 آذر 1389 00:49
آسمان دل من ابری شد.............. بامشاد تابناک........... پائیز 2010 وقتی از بام دلم پرزد ورفت آسمان دل من ابری شد یاد آن مادرخوب که همه داروندارش دل بود برد من را به سراغ پرواز پرکشیدن تا واج تا نهایت تا هیچ گم شدن درافقی نا پیدا مادرم وقتی رفت شور درمن افسرد عشق درخانه دل تنها شد دست او بود نوازشگر تنهایی من عشق...
-
یادی از اوشو فیلسوف هندی
5 آبان 1389 12:30
پیش از آنکه مرگ بردربکوبد هر آنچه داری تقسیم کن آیا می توانی ترانه ای زیبا بخوانی؟........بخوان وآنرا تقسیم کن آیا می توانی تصویری را نقاشی کنی؟ نقاشی کن وآنرا تقسیم کن هرآنچه درکف داری ........... وهرç کسی را ندیده ام که چیزی برای تقسیم کردن نداشته باشد اوشو ( ۱۹۳۱ ـ ۱۹۹۰)
-
ناخدایان بی خدای سست آئین درباورما .. بامشاد تابناک
5 مهر 1389 21:37
ناخدایان بی خدای سست آئین ورشد نهال انکار دربی باوری ما............................ نصرت درویش سالهاست بدنیا آمده ایم ودراتاق های نمور خانه ای سوت وکورودر پشت دیوارهای بدون موش زیستن آغاز کرده ایم درچهار دیواری های خسته _ بی ترس از شحنه ومحتسب مست خندیده ایم وگریه کرده ایم گاهی فریاد زده ایم که صدایش تاگوش بی رمق...
-
عکس نداسلطانی بجای ندا آقاسلطان درسایت صدای امریکا و تبعات آن
21 شهریور 1389 02:26
عکس نداسلطانی ۲۳ ساله مدرس زبان انگلیسی که برای اولین بار توسط صدای امریکا از صفحه فیس بوک ایشان ربوده ودرسایت این رسانه بجای ندا آقا سلطان منتشرشد زنده یاد ندا آقا سلطان که درپی رخدادهای اعتراضی درسال ۸۸ به قتل رسید عکس نداسلطانی بجای ندا آقا سلطان در سایت صدای امریکا اشتباه ویا غرض ورزی؟ بامشاد تابناک.. درسال پیش...
-
برای شیوا نظر آهاری نگران اسیران دربند وکودکان کار......
7 شهریور 1389 13:25
برای شیوا نظر آهاری وهمه شیواهایی که درپشت دیوار بلند زندانها خاطرات روزانه شان رایادداشت می کنند بامشاد تابناک . شیوا نظر آهاری را آزاد کنید........ شیوای ما....... شیوا به رنگ خشونت؟ هرگز نبود ونیست .......... اورا به لطف وسخاوت رها کنید دلواپس است این نازنین نگار درفکر زخم پای کودکان کار رویای او _ آزادی هم بندیان...
-
کاش باورداشتی......... بامشاد
28 تیر 1389 13:41
کاش باور داشتی.. رنگ آبی زیباست پشت دریا کوهی است تا بلندای غروب و درختی تنها دردل خشک کویر کاش باور داشتی جنگل پیر نشان هستی بودن سبزینه هدیه باران است کاش باور داشتی کاش...........
-
می سوزیم وباور نمی کنیم........... سهیک
2 خرداد 1389 22:07
می سوزیم وباورنمی کنیم.. شعله های سرکش ازخانه های آبادی زبانه می کشد همه مات ومبهوت وبی هدف این سو وآن می دوند صدای شیون وگریه ازهرسو به گوش می رسد آب گرچه درچند قدمی است اما کسی به سوی آن نمی رود بر آبادی ومردم آن چه رفته است ؟ که این چنین سردرگریبان شده اند برخانه چه می رود که دراتش می سوزد؟ ازپشت کلید ها ونمایه ها...
-
سیل خواب از چشمانم جاریست.............سهیک
3 اردیبهشت 1389 22:31
سیل خواب... سیل خواب از چشمانم جاریست اما خوابم نمی برد ازکتیبه نیاکانم تنها آه حسرت ودریغ مانده است دیگر هیچ فرهادی به کوه نمی زند زیرا عاشقی به اندک بهایی دردهلیز قلب ها چال شده اند تاریخ نیاکانم رادرخواب می بینم درحال سوختن است چه خواب وچه بیدار مادرحسرت یک لبوان چای داغ وگپی درباره آزادی باید بسوزیم و ویران شویم...
-
به یادصدهازن اسیر دردام دروغ ونیرنگ وریا
12 فروردین 1389 20:55
باخواهران شب زده من زنان تحقیر می شوند دردین برده پرور تازیان زنان درمیهن من هرروز یک ودو ویا سه بار کتک میخورند نان خشک را با بغض هزاران ساله خود می جوند زنان درمیهن من اسیرند...... اسیر آداب ورسوم زن کش اما زنان اسیر درچنگال شیادان قصه تلخ تری دارند نه می دانند عشق چیست ونه دوستی کدام است به آنها آموخته اند پدر...
-
فقروکودکان کار شرم یک کشور سوخته..
8 اسفند 1388 01:23
اینجا تهران است سرزمینی سوخته بامردمانی ملول وکودکانی گرسنه اینجا تهران است پایتخت یک کشور ثروتمند بامردمانی بیشترفقیر وکودکان کار شرم یک جامعه از هم گسیخته وبیمار
-
زازیست پشت دل آویز رنگ شب .......... سهیک
9 بهمن 1388 22:43
شیوا عاشق است واله وشیدای شعرو اعتراض وکودک شیوا دوست دارد ـ بهار ونوز وزندگی را اکنون شیوا دربند است وکودکان کار نگران .............................. شیوا نظر آهاری را آزاد کنید
-
شب هراسان وپردلهره........... سهیک
21 دی 1388 01:11
شب هراسان گشته سربردیوار می کوبد خون درجویها روان خروس همسایه میل خواندن ندارد صدایی ـ ناله ای ازدوردست ها می آید سکوت شب هولناک برپشت بام ها می شکند ودلشوره ها افزون انگار کسی بردرب می کوبد باید آماده باشم داروغه خنجر بدست نفس کش می طلبد ومن که از شلاق می ترسم در پستوی خانه می لرزم ازدور صدای ناله می آید کسی گویا به...
-
با تو جوانه می زنم......... سهیک
6 دی 1388 00:43
باتو ......... با بهار دلبر ناز ونازنین صدای گرم ودلنشین باز بیا بدیدنم مست شوم زروی تو با تو جوانه می زنم باتو بهار می شوم
-
بیاد احمدشاه مسعود و شاعری که افغانستان راسرود
6 آذر 1388 00:35
ملالی جویا نماینده مبارز مردم افغان درمجلس ـ شورشگر علیه وجود جنگ سالاران درهیات حاکمه شهرخالی........... شعری از یک شاعر ناشناس افغان شهرخالی......... شهرخالی جاده خالی کوچه خالی خانه خالی جام خالی سفره خالی ساغروپیمانه خالی کوچ کردند دسته دسته آشنایان عندلیبان باغ خالی باغچه خالی شاخه خالی لا نه خالی وای از این دنیا...
-
شعری از رضا مقصدی...
8 آبان 1388 21:50
شعری ازرضا مقصدی........... قیام قامت این باغ راتماشا کن.... درون سینه ما عشق راتماشاکن بیا دوباره تو باآیئنه مدارا کن سلام ساحل مارا به موج ها برسان مرا ترانه سرای صدای دریا کن بیا ترانه ی تابان صبح پنجره را سرود رود غم آلود جنجره ها کن که گفته است گم گشته است عاطفه ام ؟ مرا میان غزلهای ناب پیدا کن ببین طنین صدای...
-
خش خش برگها زیرپا... پائیز رسیده است؟...سهیک
14 مهر 1388 00:53
درس هایی که آموخته ام .. شش میلیارد انسان ـ شش میلیارد فکرـ خلاقیت ـ انگار ـ باور آنچه دو انسان رابهم پیوند می دهد فصول مشترک است سلایق به جای خود درمورد علائق گفتگو کنیم .......... نگاهت می کردم چون آئینه وبدنبال سخنی ـ فکری ـ شعری دروسعت چشمان تو می گشتم دروادی نگاهت گم شدم ـ تشنه وله له زنان و سرابی که خستگی ها...
-
کسی نخواهد آمد................ سهیک
16 شهریور 1388 19:51
کسی دردوست دست هانیست به دنبال که می گردی ای سرخورده از بیحوصلگی هیچ کس درراه نیست هیچ سواری از دور نخواهد آمد هرکه گفت به فریب تو آمده است تا درخماری یک انتظار بیهوده ذهن وهوش وهستی ات را برباید همه کس توهستی ـ پیام درذهن توست وفرماندار این کشتی دردریای مواج تویی دربالا وآسمان و آنسوی کوه ـ هیچکس نیست بخود آ ـ...